نگاهي از بام تيره و هوس آلود سده بيست به روزگاران گذشته ،جهان را پهنه دگرگونيهاي بيشمار نشان مي دهد . دگرگونيهايي كه گاه نابودي و نامرادي ، و زماني اميد و كامروايي به ارمغان آورده اند ،و پرونده زندگي انسان را از لحظه هاي زشت و زيبا آكنده اند . بررسي مجموعه فراز و نشيبهاي تاريخ ،بشر را بدين حقيقت رهنمون مي كند كه : پديده هاي خوب و بد جوامع انساني چيزي جز بازتاب روشن فرهنگها نيست به عبارت ديگر فرهنگ ، خاستگاه همه پيشرفتها ،نوآوريها و منشأ همه عقب ماندگي به شمار مي آيد .
فرهنگ
هر چه وسيع و جامع بودن مفهوم فرهنگ ،شناخت و شناساندن همه جانبه آن را دشوار ساخته است اما از ديرباز هر يك از انديشمندان ،به فراخور آگاهيهاي خويش ، در اين حقيقت نگريسته و تعاريفي از آن را ارائه داده اند . اما مع الوصف هر يك از اين تعاريف پيرايه هايي از كاستي را نيز به همراه داشته و به تنهايي نمي تواند تعريف كاملي از فرهنگ به شمار آيد .
به عنوان مثال ( تايلر ) – دانشور آمريكايي – مي گويد :
(( در روزگار ما اين كلمه ( فرهنگ ) بر همه ابزارهايي كه در اختيار ماست دلالت دارد . و همچنين بر همه رسمها و باورها ،دانشها ،هنرها ، نهادها ،و سازمانها ي جامعه . انسان از گذرگاه فرهنگ جامعه خود و به بركت آن ،موجود اجتماعي مي شود . و با مردم پيرامون خود از صدها جهت ، همرنگي و همنوايي مي يابد ، و از مردم جوامع ديگر متمايز مي شود . ))
(( نيم كوف )) جامعه شناس برجسته غرب در اين باره مي نويسد :
(( فرهنگ عصاره زندگي اجتماعي است . و در تمام افكار ،اميال ،الفاظ و تكاپوهاي ما منعكس مي شود و حتي در اطوار و حركات خفيف چهره ما راه دارد .))
بر اين اساس ،(( فرهنگ مجموعه پيچيده أي است – متضمن معلومات ،معتقدات ،هنرها ،اخلاق قوانين ،آداب و رسوم و تمامي تمابلات ،قابليتها و عادات مكتسبه – كه آدمي در حالت عضويت در يك جامعه حاصل مي نمايد . ))
در يك نگاه كلي مي توان همه فرهنگهاي موجود را به دو مادي و الهي تقسيم كرد و مورد بازنگري قرار داد :
فرهنگ مادي
اين فرهنگ بر پوچ انگاري ارزشهاي الهي و انساني بنا نهاده شده است . جنبه انساني به فراموشي سپرده شده و تنها به عنوان ((موجودي مادي )) مورد ارزيابي قرار مي گيرد . چنين فرهنگي افراد پيرو خويش را پيرامون رفاه فزونتر ، آزادي و بهره وري بيشتر از غرايز و سودپرستي به جنبش در مي آورد .
در فرهنگ مادي ،هدف وسيله را توجيه مي كند .بنابراين ، پيروان چنين فرهنگي براي رسيدن به اهداف مادي و بهرمندي هر چه بيشتر از مزاياي زندگي به هر وسيله أي دست ميازند و از هر شيوه ممكن سود مي جويند . بدين ترتيب در سايه چنين فرهنگي ، بنيادهاي اخلاقي جامعه فرو مي ريزد ، ارزشهاس انساني كم رنگ مي شود ، آمار بزهكاريها فزوني ميابد و بشر در گرداب بي پناهي و تنهايي گرفتار آمده اضطراب و تشويش بر سراسر زندگي وي حاكم مي شود . در اين باره نمونه أي از اظهارات جامعه شناس معروف (( سوروكين )) را به عنوان شاهد مي آوريم كه چنين گفت :
<< هر يك از جنبه هاي مهم زندگي ، سازمان و تمدن جامعه غربي دستخوش بحراني غير عادي شده است …كالبد و روح اين تمدن هر دو به شدت بيمار است به سختي نقطه أي كه مجروح نباشد در پيكر تمدن غرب و يا عصبي كه به درستي انجام وظيفه كند در سلسله اعصاب آن مي توان يافت ما آشكارا در برزخ ميان دو عصر بسر مي بريم در پايان عصر محتضر فرهنگي مادي ديروز پر شكوه وطلوع تمدن معنوي فردائي زايا ، ما در حال زندگي انديشه و عمل در واپسين دقائق روز طولاني تمدن مادي بسر مي بريم كه مدت شش قرن مي درخشيده است هنوز پر تو هاي لرزان و كم فروغ خورشيد شامگاهي بر شكوه عصري وداع گر مي تابد ، ليكن اين روشنايي ديگر درخشاني نيست فروغش اميد بخش و تابان نيست در پرتو غروب در سايه هاي مه پيوسته ژرفي تيرگي شان فزوني مي يابد، در جهت يابلي و تشخيص سالكان راه بمراتب دشوار مي گردد، شب يلداي برزخ مدني با همه كابوسها با همه اشباح و سايه هاي دلهره انگيزش با همه هراسها و دهشت هاي دل آزار و جان كاهش در برابر ماه چهره مي نمايد .>>
فرهنگ الهي ، انسان را آميزه أي از پيكر خاكي و روان آسماني مي داند كه فرهنگ اسلامي تبلور تمام و كمال آن است ، هدفش دستيابي به كمالي است كه در تابش آفتاب (( وحي )) حاصل مي شود و معيارهاي برتري افراد را نيز پرهيزكاري و پايبندي به اصول ثابت اخلاقي مي داند .
قرآن در اين رابطه مي فرمايد : هر آينه گرامي ترين شما نزد خدا ، پرهيزكار ترين شماست .
اصولاً براي شناخت اصالت و ميزان برخورداري يك فرهنگ از روح و حيات نياز به مطالعه و شناخت ، عناصر برجسته ، جهت و حركت ، آهنگ رشد و انگيزه هاي حاكم بر آن فرهنگ مي باشد . تا مشخص شود كه آيا داراي شخصيت مستقلي مي باشد ؟ و يا اينكه التفاطي بوده و دنباله رو فرهنگهاي ديگر است .
فرهنگ اسلامي بر خلاف فرهنگ مادي كه ساخته و پرداخته دست بشر است ، به اين ويژگي منحصر به فرد ،آراسته گشته و به حيات خود ادامه مي دهد .
متفكر بزرگ اسلامي ، استاد شهيد مرتضي مطهري در اين باره مي فرمايد :
<< فرهنگ اسلامي مانند يك سلول زنده رشد كرد و فرهنگهايي را از يونان و هندي و ايراني و غيره در خود جذب كرد و به صورت موجود جديد با چهره و سيماي مخصوص به خود ظهور كرد و به اعتراف محققان تاريخ فرهنگ و تمدن ، تمدن اسلامي در رديف بزرگترين فرهنگها و تمدنهاي بشري است . >>
1-پرستش خدا اساسي ترين ارزش دين 2-پرورش روح عدالتخواهي 3-مسؤوليت فرد 4-پرورش روح اجتماعي
زير بناي فرهنگ مادي ((اقتصاد )) و (( بهره جوئي از لذتهاي مادي )) است از اين رو ، انسان را تنها از اين ديدگاه مي نگرند و تمام هدف را در رفاه و آسايش و كاميابي و لذت جوئي خلاصه مي كنند ، قدرت و بهره جوئي حيواني را كمال انسان مي دانند و او را در اين مسير به پيش مي رانند . به همين دليل است كه دنياي امروز دنياي تبليغات فريبنده و ميدان نمايش و عرضه كالاهاي متنوع مصرفي شده است زيرا در اين فرهنگ ، اخلاق ، معنويت و ارزشهاي انساني جايي ندارد .
در فرهنگ الهي كه بناي آن بر اخلاق و ارزشهاي الهي و انساني گذاشته شدهوضع بگونه أي ديگر است . اقتصاد و بهره جوئي ار ماديات وسيله است نه هدف . يعني در اين فرهنگ اخلاق اصل و رفاه و ماديات وسيله است نه هدف . يعني در اين فرهنگ اخلاق اصل و رفاه و ماديات فرع هستند و آدمي به اعتدال ميان اين دو رهنمون مي شود. در واقع در اين فرهنگ هم بعد مادي در حد ضرورت و نياز مورد توجه است و هم بعد معنوي در حد اعلي .
همه فرهنگها ، گذشته از خاستگاه خود ، از ويژگيهاي مشتركي برخوردارند ؛كه اشاره به برخي از آنها مي تواند در بررسي پديده هاي اجتماعي سودمند افتد :
1-((فراگرفتني )) است . بدين معني كه فرهنگ ، قابل آموختن است . و از راه وراثت به ديگر يانتقال نمي يابد . در واقع فلسفه وجود ((آموزش و پرورش )) در جامعه انساني نيز همين ويژگي است .
2-خاستگاه فرهنگ اجتماع بشري ا ست، در واقع ، فرهنگ يك موضوع اجتماعي است كه در جامعه شكل مي گيرد ، بارور مي شود و مفهوم مي يابد .
3-هرچند فرهنگ ، بزرگترين نياز جامعه بشري است ،ولي خود اساسي ترين نيازمنديهاي زندگي انسان را بر آورده مي سازد .
4-فرهنگ ، ايستايي نمي پذيرد و با گذشت زمان پيوسته تحول مييابد .
5-فرهنگ قابل انتقال است و از نسلي به نسلي يا از ملتي به ملتي ديگر منتقل مي شود.
امروز پيشرفت شتابان دانش ،مرزهاي بين المللي را در هم شكسته و پديد آمدن سيستمهاي نوين ارتباطي ، جوامع پراكنده انساني را در يك مجموعه فرهنگي واحد جاي داده است به اين ترتيب مجموعه أي به نام دهكده جهاني در اثر ارتباط و نزديكي روز افزون ملل گوناگون انتقال ارزشها و تأثير و تأثرهاي متقابل فرهنگي ، با وسعت و سرعت باور نكردني در حال انجام است .
اما در اين ميان بايد بين دو مقوله تبادل فرهنگي و تهاجم فرهنگي تفاوت قائل شد چنانچه رهبر معظم انقلاب اسلامي حضرت آيه ا… خامنه أي به اين امر اشاره كرده ، مي فرمايند :
<<تهاجم فرهنگي با تبادل فرهنگي متفاوت است . تبادل فرهنگي لازم است و هيچ ملتي از اينكه معارفي را در تمام زمينه ها – از حمله فرهنگ و مسائلي كه عنوان فرهنگ به آن اطلاق مي شود – از ملتهاي ديگر بياموزد ، بي نياز نيست .>>
گرفتن دانش و فنون مختلف و كشف مجهولات و نمونه برداري از ابزارها وسايل كار از ساير ملتها بخشي از تبادل فرهنگي است .و اين همان چيزي است كه مورد تأييد و تأكيد اسلام نيز قرار گرفته است ، پيامبر اكرم (ص )فرمود :
بي توجهي نسبت به فرهنگ خودي :
هر يك از جوامع انساني ، فرهنگ خاص خود را دارند ، كه طي ساليان متمادي در اثر خاطرات تلخ و شيرين در تاريخ سرزمين آنها شكل گرفته و به صورت فرهنگ آن سرزمين در آنده است كه از آن به فرهنگ (( فرهنگ خودي )) تعبير مي شود .
تا زماني كه فرهنگ خودي به حيات خود ادامه داده و قدرت هضم و دفع تازه هاي فرهنگ وارداتي را داشته باشد هيچگونه آسيبي نخواهد ديد .ولي اگر فرهنگ خودي ، پويايي و جذابيت خود را از دست داده و قدرت انطباق با مقتضيات زمان را نداشته باشد ،فرهنگ بيگانه براحتي مي تواند جايگاه خود را پيدا كند و فرهنگ خودي را به انحطاط و فراموشي سپارد .از همين روست كه همه اديان الهي بويژه دين مبين اسلام سعادت جامعه بشري را با احياء واحترام به اصول انساني و معنوي مي داند و همواره هشدار مي دهد كه براي حفظ ارزشهاي انساني در جامعه همه بايد كوشا باشند .
خود باختگي فرهنگي :
حالت خود باختگي بيشتر ناشي از ((خود كم بيني و احساس حقارت )) در قبال پيشرفت و موفقيت هاي ديگران است . لذا استكبار جهاني با دست يافتن به پيشرفتهاي مادي ، چنين تبليغ مي كند كه علت پيشرفتهاي مختلف و شگفت انگيز جهان غرب ناشي از فرهنگ آنها است .
اينگونه تبليغات در افراد ضعيف النفس و كساني كه از آگاهي و تحليل صحيحي برخوردار نيستند تأثير گذارده ، آنان را مجذوب فرهنگ غرب مي كند .
رفاه طلبي و تجمل گرايي :
القاء روحيه رفاه طلبي و دنيا گرايي يكي از محورهاي اصلي استكبار در تهاجم فرهنگي مي باشد . دشمن براي سست كردن عقايد و اصول فرهنگ جوامع مستقل ، بخصوص كشور هاي اسلامي طرحهاي مختلف و متنوعي را پي ريزي مي كند .
از زماني كه غربيها قدرت وحدت بخش مكتب اسلامي و برنامه هاي آن را براي زندگي سعادتمندانه بشر تجربه كردند ، موقعيت استكباري خود را در معرض خطر ديده به فكر خنثي كردن حركت فرهنگي اسلام افتادند . يكي از عوامل فرهنگي كه باعث موفقيت اسلام و وحدت پيروانش مي شود ، تأكيد بر عدم وابستگي مسلمانان به زخارف دنيوي و هواهاي نفساني است كه اين امر باعث مي شود كه دلهاي آنان همواره متوجه خدا بوده و خدا محور اصلي وحدت براي همه باشد ؛و از طرفي عدم دلبستگي به ماديات دنيا باعث دوام و بقاء روحيه جهادي در امت اسلامي خواهد شد كه در اين صورت هيچ قدرتي را ياراي غلبه بر امت اسلامي نخواهد بود .
عدم شناخت صحيح از دين و بي توجهي در عمل به آن :
عدم درك و شناخت صحيح مسلمانان از فرامين ديني و احكام شريعت يكي از عوامل مهم سلطه پذيري ممالك اسلامي محسوب مي شود . اگر همه ملتهاي مسلمان آگاه شوند كه قرآن مجيد با تأكيد فراوان ، سلطه سياسي و اقتصادي بيگانگان را بر مسلمان نفي و منع كرده ، به هيچ وجه سلطه كفار غربي را نمي پذيرند .
زمينه هاي خارجي تهاجم فرهنگي
تبليغ عليه تعاليم الهي :
دشمنان اديان الهي هميشه سعي مي كنند دين را از صحنه و متن زندگي خارج نموده و آن را به حاشيه برده امري غير ضروري جلوه دهند . زيرا دين حقيقي را مانع چپاولگري و غارت خود مي بينند .
آنان براي رسيدن به اين هدف ، تمام امكانات خود را بسيج مي كنند و با تبليغات گسترده و دامنه دار سعي دارند چهره دين را مطلوب ، ناقص ، عقب مانده و در يك كلمه غير ضروري و بي اهميت نشان دهند .
برتري نژادي :
قوم گرايي و نژاد پرستي همواره يكي از معضلات بشريت بوده و مي باشد از زمانهاي گذشته تا كنون درگيري و اختلافات نژادي بدترين نوع جنگها بوده و بيشترين خونريزي را بدنبال داشته است . امروزه با وجود ادعاهاي فراوان مبني بر پيشرفت فرهنگ و تمدن بشر ،هنوز هم شاهد تصفيه هاي خونين قومي و نژادي در اطراف و اكناف دنيا هستيم كه يكي از نمونه هاي فاجعه آميز آن ، جنايات صربها عليه ملت مسلمان و مظلوم بوسني ،آنهم در قلب اروپاي وحشي بظاهر متمدن مي باشد .
رشد صنعت و تكنولوژي
از زماني كه كشورهاي اروپايي از سلطه جو خفقان قرون وسطايي نجات يافتند ، تحول چشم گيري در زمينه علوم و صنايع دست آوردند ، اين پيشرفت فني و تكنولوژي اگر چه در بسياري از زمينه ها به خدمت بشريت شتافت ؛اما بعلت فقدان روحيه الهي و معنوي و انسان دوستانه ،صاحبان اين تكنولوژي ،خسارت جبران ناپذيري را نيز براي بشريت به بار آوردند . كشورهاي صنعتي ، سلاحهاي مرگبار و مخروب ناشي از تكنولوژي جديد را به خدمت حس نژاد پرستي قديمي خود گرفته و در سطح گسترده تري دست به تهاجم زدند .
برچسب های مهم
فعالیت های نیکوکارانه
فعالیت های نیکوکارانه براساس تعریف متداول وعرفی آن به اعمالی اطلاق می شود که در جهت خیرخواهی برای کل جامعه و رفع مشکلات اقشار بی بضاعت صورت می پذیرد. آنچنان که تاریخ نیکوکاری گواهی می دهد، قسمت قابل توجهی از این خدمات انسانی به واسطه کمک های مالی به مستمندان انجام می پذیرفته و به طور قطع ریشه دراعتقادات دینی یاری دهندگان داشته است. حتی تا امروز، آمار موجود درباره پرداخت های خیرخواهانه، باورهای مذهبی را عامل نخستین برای انجام این قبیل فعالیت ها در سراسر دنیا می داند. با این وجود نیکوکاری در طول تاریخ، در قالب های گوناگون رخ داده است. به عنوان مثال پرداخت دستمزد به کارگران برای ساختن پارسه (تخت جمشید) را نیز بتوان نمونه ای از کارهای خیرخواهانه به حساب آورد.
فعالیت های نیکوکارانه در ایران بیشتر توسط افراد متمول و با انگیزه های دینی انجام می گرفته است. به این صورت که افراد با احداث چاه، ساختن محل های عمومی از قبیل کاروان سرا ، مسجد، گرمابه، مکتب خانه وهمچنین از طریق وقف اموال، دارائی ها و املاک خود خدمتی به عموم مردم نموده و نام نیکی از خود به جای می گذاشتند. دولت ها نیز با ساخت مجتمع های ویژه ای با نام نظامیه، که مشتمل بر محوطه ای بزرگ در میان و حجره های فراوان در اطراف برای تجارت و یا ارائه خدمات به مردم و مسافران بوده و معمولاً مسجد، محل استراحت، و یا مکتب را نیز شامل می شدند، به عموم مردم خدمت کرده و به این ترتیب به محبوبیت خود نیز می افزودند.
در مناطق کوچک تر، به ویژه در مناطقی که کشاورزی نقش کلیدی در زندگی مردم داشت، افراد خیر با حفر و نگهداشت چاه و قنوات، احداث مسیر های آبیاری از رودخانه، تدارک آب آشامیدنی و ساخت گرمابه های عمومی، نوع دوستی خود را به نمایش گذاشته و به جامعه خود یاری می رساندند .
با پشت سر گذاشتن دوران سنتی، نیکوکاران ایرانی راه های فراوان دیگری را برای یاری رساندن به هم نوعان خود برگزیدند. ساخت مدارس، درمانگاه ها و مؤسساتی برای نگهداری سالخوردگان، از نمونه های جا افتاده و متواتر این رویکرد جدید برای نیکوکاری می باشد. این نوع عملیات خیرخواهانه به همراه فعالیت های دیگر که در چند دهه اخیر در ایران صورت گرفته، از جمله جمع آوری کمک های مردمی از طریق حساب های بانکی در سطح ملی، برگزاری جشن های نیکوکاری برای کمک به خانواده های بی بضاعت هنگام نوروز و همچنین پیش از آغاز مدارس، و یا برگزاری جشن ازدواج برای صدها و حتی هزاران جوان کم درآمد در طول سال، همگی هنوز بر اساس انگیزه های برخواسته از باورهای دینی انجام می شوند. دردوران اخیر و پس از افزایش مهاجرت از ایران و در پی تجمع تدریجی سرمایه در میان ایرانیان موفق ساکن در سایر نقاط جهان، گونه های جدیدتری از یاری رسانی در قالب فعالیت های خیرخواهانه در کنار اشکال سنتی آن، قوت گرفته است.
ایرانیان امروز نه تنها هنوز به کمک به دلایل دینی و شکل های جدید تر آن در قالب کمک به مستمندان داخل کشور، دانشجویان ایرانی ساکن در خارج از کشور، ارائه کمک های مالی در هنگام رخ دادن فجایع طبیعی (مانند زلزله بم)، یاری برای احداث مراکز آموزشی مربوط به ایرانیان (مانند مرکز پژوهش های ایرانی در دانشگاه مریلند)، کمک به پیشبرد دانش و آگاهی درباره ایران (مانند حمایت از پروژه دانشنامه ایرانیکا) و یا کمک به سازمان های غیر انتفاعی (مانند انجمن فن آوری ایرانیان آمریکائی) باور دارند، بلکه پای را فراتر گذاشته و به دنبال دست یافتن به جایگاهی در سطوح بالای فرهنگ نوین نیکوکاری در جهان هستند؛ فرهنگی که بر اساس آن بنیاد های غیر انتفاعی بزرگی با اتکا به پشتوانه مالی از طریق شبکه های ارتباطی، در پی به ارمغان آوردن آسودگی و آرامش برای آینده تمامی انسان ها، مستقل از پیشینه نژادی، ملی، قومی، و دینی می باشند.
به نقل قول از اندرو کارنگی که بی تردید یکی از بنیان گذاران فرهنگ نوین نیکوکاری درآمریکا محسوب می شود: " کسی که ثروتمند می میرد، بی آبرو مرده است!" و شاید به همین دلیل وی تقریباً تمامی دارائی خود را به بنیادهای متعددی اهدا نمود. این بنیاد ها هنوزهم در بسیاری از نقاط جهان به خدمت دهی برای گسترش فرهنگ از طریق دانشگاه، کتابخانه های ملی، و همینطور حمایت از برنامه های آموزشی و پژوهشی مشغول به کار هستند. کارنگی همچنین الگوی شایسته ای برای تمامی افرادی است که قصد دارند ثروت و یا وقت خود را به انجام امور خیرخواهانه اختصاص داده و دین خود را به جامعه جهانی ادا نمایند. امروزه بسیاری از ثروتمندان دنیا با تشکیل مؤسسات و بنیادهای خیریه به خدمت دهی به جامعه مشغول می باشند و برخی از ایرانیان موفق نیز به این گروه پیوسته اند. بنیاد امیدیار و همچنین جایزه انصاری از نمونه های بارز این دسته از فعالیت های نیکوکارانه در میان ایرانیان می باشد. ویژگی جالب این بنیاد ها درتامین نیازهای مالی، تکیه بر یاری افراد و گروه های نیکوکار در سراسر دنیا است. به عبارت بهتر، در فرهنگ نوین نیکوکاری نه تنها یک فرد بلکه مجموعه افرادی که در کنار هم و در طول زمان به حمایت از بنیاد ها و سازمان های تشکیل شده می پردازند از اهمیت بسیاربرخوردار می باشند. دلیل حیات و بقای مؤسسات بزرگی چون برادران راکفلر ، بنیاد کارنگی و یا سوروس نیز چیزی جز حمایت گروه های مختلف و نیکوکاران متعدد در طول زمان نیست.
روز احسان و نیکوکاری |
||
کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند وسپس به دنبال انفاقی که کرده اند منت نمی گذارند و آزاری نمی رسانند پاداش آنان نزدپرودگارشان ( محفوظ ) است و نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند. (سوره بقره آیه 262) انسان در زندگی اجتماعی نیازمند به همکاری و همبستگی با افراد دیگر است و هیچکس نمیتواند به صورت فردی و بریده از اجتماع زندگی کند. خوشبختی افراد هر اجتماع تا حدزیادی بستگی به میزان این همکاری دارد. در جامعه ای که الگوی اسلام و بر اساس وحدتعقیدتی و مکتبی تشکیل می گردد مسلمانان خود را در برابر نیازها، مشکلات و گرفتاریهای برادران دینی خود بی تفاوت احساس نمی کنند، بلکه بر خود لازم می دانند که دراینگونه موارد به یاری آنها بشتابند. در ایران اسلامی رسم بر این است که قبل ازآغاز سال نو شمسی در آستانه تغییر و تحول طبیعت مردم نیز تغییر و تحولی در وضعزندگی و ظواهر خود بوجود آورده، خانه تکانی کرده، میوه و شیرینی تهیه نموده و برایخود و فرزندان لباسهای نو تهیه می کنند. و با شادی و به استفبال عید نوروز و بهارطبیعت می روند. در این میان، محرومان و مستضعفان که از مکنتی برخوردار نیستند امکانشرکت در این شادی ها کمتر برایشان وجود دارد. و چه بسا روحیه آنها نیز آزرده خواهدشد بر این اساس شایسته است افراد مؤمن، خدا دوست و دارای وجدان بیدار همواره شادیهای خود را با فقرا و محرومین تقسیم کنند. بر همین اساس برای اولین بار و به طورگسترده در اسفند ماه سل 1377 به ابتکار صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران برنامه جشننیکوکاری مطرح و مورد استقبال فراوان امت مسلمان و خداجوی میهن اسلامیمان قرارگرفت. لذا کمیته امداد امام خمینی به عنوان مجری طرح در روز 15 اسفند ماه سال 1377در تمامی کشور اقدام به جمع آوری هدایای مردمی نموده و سپس هدایا را در اختیار شاخههای کمیته امداد جهت توزیع بین محرومان قرار داده اند. از آن تاریخ تا کنون این عملخداپسندانه به صورت گسترده انجام می شود و این ایام به ایام نیکوکاری شهرت پیداکرده است. |
برچسب های مهم
فقر
چكيده:
واقعيتهايي در باره فقر
دولت ايالات متحد امريكاخانواده فقير راخانوادهاي تعريف ميكند كه "مجموع درآمدهايآن كمتر از مقداري است كه براي رفع نيازهايحداقل خانوار ضروري است". براي محاسبه
"بودجه فقر" نيز حداقل هزينه غذايي خانوار را درسه ضرب بايد كرد، بدين ترتيب خانوارهاي بادرآمد كمتر از اين مقدار (بودجه فقر)3 فقيرمحسوب ميشوند. در سال 1997 ميلادي بودجهفقر براي خانوار چهار نفره امريكايي 16400 دلار
سه نفره 12802 دلار و يك نفره 8183 دلار تعيينو محاسبه شده است.
فقير كيست و كجا زندگي ميكند
1. نژاد
اگر چه تعداد فقراي سفيدپوست دو برابر فقرايسياهپوست و چهار برابر فقراي اسپانيايي زبان تباراست اما نرخ فقر در ميان سياهان و اسپانيايي زبانتبارها به مراتب بالاتر است. در ميان اسپانياييزبان تبارها نرخ فقر پورتوريكوئي تبارها با 36درصد و مكزيكي تبارها 31 درصد از بقيه بيشتراست، در حالي كه كوبايي تبارها با نرخ 18 درصددر پايينترين مرتبه قرار دارند. نرخ فقر براي آسياييتبارها 14 درصد و تقريبا نزديك به 3ر13 نرخ كهمتوسط ملي در امريكا است.
2. فقر سالمندان
يكي از موفقيتهاي مبارزه با فقر پايين آمدن نرخ فقرسالمندان است كه در فاصله بين سالهاي 1959 تا1997 از 35 درصد به 5ر10 كاهش يافت وقسمت اعظم اين بهبودي نتيجه گسترش تاميناجتماعي طي اين دوره بوده است.
3. كودكان
در سال 1997 در ايالات متحد 16 (6ر16 درصد)كودكان در فقر زندگي ميكردند و اين در حالياست كه نرخ فقر كودكان اقليتها به مراتب بالاتربوده است.
4. محل زندگي
نرخ فقر در خارج از حوزههاي مادرشهر تقريبا 13بيشتر از حوزههاي مادرشهري در امريكاست. نرخفقر در مراكز شهرها دو برابر بيشتر از نرخ فقر درنقاط غيرمركزي شهرهاست.
5. نوع خانوار
نرخ فقر براي خانوارهاي با سرپرست زن شش برابراز خانوارهايي كه در آنها زن و مرد مشتركاسرپرستي خانوار را بر عهده دارند بيشتر است.علل بالا بودن اين نرخ فقر عبارتاست از:
الف) زنان سرپرست خانوار بايد دائما بين اشتغالو مسئوليتهاي خانوادگي در نوسان باشند.
ب) به طور متوسط حقوق و دستمزد زنان از مردانكمتر است.
ج) تعداد زيادي از خانوارهاي با سرپرست زن ازحمايت و كمك پدر غايب فرزندانشان محرومهستند.
د) آموزش
نرخ فقر و سطح آموزش رابطهاي معكوس با همدارند. نرخ فقر در ميان افراد زير ديپلم دو برابردارندگان ديپلم متوسطه و ده برابر فارغالتحصيلانآموزش عالي است.
نوع اشتغال فقيران
بيش از نيمي از خانوارهاي فقير آنهايي هستند كه(سرپرست خانوار.م) كار نيمه وقت دارد و تنها 15آنها كار تمام وقت دارند. در صورتي كه مزد هرساعت كار كمتر از 20ر8 دلار باشد، يك خانوارچهار نفري نيز حتي با كار تمام وقت هم ممكناست به خانواده فقير تبديل شود. بدين ترتيبشغل تمام وقت به تنهايي براي برون رفت از فقركافي نيست مگر اينكه درآمد سرپرست خانوار ازحداقل دستمزد كمي بالاتر و بيش از يك نفر درخانوار شاغل باشد. در واقع تعداد زيادي ازخانوارهايي كه از دايره فقر بيرون هستند و فرد اولخانواده ساعتي كمتر از 20ر8 دلار ميگيرد ازاشتغال نفر دوم بهرهمند هستند.
فقر در مراكز شهرها
نرخ فقر در مراكز شهرها بيش از دو برابر حومهشهرهاست و در پارهاي مادرشهرها اين تفاوتحتي بيشتر است. براي نمونه در شيكاگو وفيلادلفيا نرخ فقر مركز شهر حدود چهار برابر نرخفقر در حومههاي شهر است. توزيع نژادي فقر درمراكز شهرها 1ر31 درصد براي سياهپوستان و 12درصد براي سفيدپوستان است، در حالي كه تنها5ر19 درصد فقيران سياهپوست و 6ر6 درصدسفيدپوستان حومهنشين هستند.
انزواي محل اقامت يا جدايي نژادي
يكي از ويژگيهاي شهرهاي ايالات متحد جدايي وانزواي نژادي محلات است. نماد اين واقعيت ايناست كه بيش از 23 (قريب 70%) سياهاني كه درمادرشهرها زندگي ميكنند در مناطق مركزيشهرها اقامت دارند و تنها 13 سفيدها در اين مناطقاقامت دارند. به عبارت ديگر تنها 13 سياهان درمناطق حومهاي شهرهاي بزرگ اقامت دارند، يعنيدو برابر كمتر از سفيدپوستان. خواهيم ديد كهتمركز سياهان در مراكز شهرها يكي از دلايلمحروميت آنها از دسترسي به مشاغل حومهها ونرخ بالاي فقر در مراكز شهرهاست.
واقعيتهايي در باره انزواي محلات نژادي
يكي از راههاي كمي كردن ميزان جدايي و انزواينژادي شاخص يا نمايه ناهمگني است. اينشاخص نشانگر سهم عددي يك گروه نژادي استكه بايد براي رسيدن به يك پيكربندي كاملا همگناز نظر فضايي جا به جا شوند يا دوباره اسكانيابند; شاخصي كه در هر سرشماري تركيب نژاديحوزههاي كلانشهري را به طور كلي ترسيم كند. درسال 1990 به طور متوسط شاخص ناهمگنيبراي حوزههاي كلانشهري امريكا رقم 69 درصدبوده است كه بدان معناست كه براي دستيابي بههمگني كامل 69 درصد سياهپوستان (ياسفيدپوستان) بايد دوباره اسكان يابند.
همان طور كه نمودار (1) شاخصهايناهمگني حوزههاي مادرشهري نشان ميدهد اينشاخصها براي حوزههاي مختلف تفاوت زيادي رانشان ميدهند. اين تفاوت هر چه حوزه مادرشهريبزرگتر باشد بيشتر است. اين نمودار همچنينناهمگنترين شهرها را در مقياس ملي نشانميدهد، مضافا اينكه اين شهرها در ايالتهايشمالي مركزي قرار دارند و طي چندين دهه گذشتهميزان انزواي نژادي در آنها تغيير زيادي نكردهاست.
علل انزوا و جدايي نژادي محلات
علل جدايي نژادي محلات چيست؟ عواملگوناگوني در اين امر دخيل هستند وتفكيك اثرهايآن به صورت روشن كار مشكلي است.
1. رفتارهاي نژادي و تنش. سياهپوستان وسفيدپوستان در رابطه با تركيب همسايگان علايق
100
90
80
70
60
50
40
30
20
10
0
شاخصهاي ناهماهنگي
حوزههاي مادرشهري در آمريكا69
حوزههاي مادرشهري آماري بزرگ (بالاي يك ميليون)74
حوزههاي مادرشهري آماري متوسط (بين 500 هزار تا يك ميليون)64
حوزههاي مادرشهري كوچك (كمتر از 500 هزار نفر)57
ديترويت88
شيكاگو86
كليولند85
ميوواكي83
نيويورك82
سنلوئيس77
فيلادلفيا77
ايندياناپوليس74
نمودار 1 شاخصهاي ناهمگني نژادي (Theinddex of dissimilarity) در حوزههاي آماري مادرشهرهايامريكا، منبع اداره سرشماري امريكا 1998.
متفاوتي را از خود بروز ميدهند (كاين، 1985 وكلارك، 1991). در حالي كه اكثر سياهان الگويهمسايگي همگن را ترجيح ميدهند سفيدها غالبا
خواهان جدايي نژادي هستند. علاوه بر اينسفيدها و سياهها از الگوي همسايگي همگن تلقيمتفاوتي دارند: از ديدگاه يك خانوار سياهپوست،الگوي همسايگي همگن الگويي است كه در آنسفيدها و سياهها به صورت برابر تقسيم شدهباشند. در حالي كه الگوي مورد درخواست تعدادمعدودي از سفيدها الگويي است كه 80 درصدساكنان سفيد و تنها 20 درصد بقيه سياه باشند.تنشهاي نژادي در نواحي مسكوني حومههاموجب شده است كه جز تعدادي از سياهان،"پوست كلفت"20 بقيه آنجا را ترك كنند (ميلز ولوبوئل، 1997).
2. تفاوت درآمد. به طور متوسط درآمدخانوارهاي سياهپوست از سفيدپوستان كمتر استو اينكه خانههاي درون شهر ارزانتر هستند (همانمنبع). اگر چه پارهاي از خانوارهاي سياهپوستخانههاي ارزان قيمتتر مراكز شهري را ترجيحميدهند اما اين پديده به طور كامل بيانگر درجهجدايي نژادي نيست. مطالعهاي كه گابريل وروزنتال در سال 1989 انجام دادهاند حاكي ازآناست كه خانوارهاي سياهپوست با درآمدي برابرسفيدها و ساير ويژگيهاي مشترك علاقه كمتري بهحومهنشيني از خود نشان ميدهند. كاين (1985)اين سؤال را طرح كرده است كه اگر تصميم درانتخاب محل اقامت مبتني بر عوامل غيرنژادي(مثل درآمد، نوع خانوار، سن رييس خانوار) بود،چه تعداد خانوار سياهپوست حومهها را براي محلسكونت انتخاب ميكردند؟ پاسخ او اين بود كه6ر3 ميليون خانوار يعني دو برابر تعداد موجود(در سال 1985).
3. تبعيض نژادي در بازار مسكن. تحقيقيدر باره پيدا كردن خانه از طريق بنگاههاي معاملاتملكي نشان ميدهد كه دو نفر كه، به استثناي نژاد،در شرايط يكسان باشند (مثل درآمد، سطحتحصيلات، تعداد اعضاي خانواده) در بنگاه بهطور يكسان مورد استقبال قرار نميگيرند. يينجر(1998) بر اساس اين تحقيق نشان ميدهد كهرفتار و برخورد با سياهان و اسپانيايي زبان تبارهادر مقايسه با سفيدپوستان كاملا متفاوت است، بهاين معنا كه به غير سفيدپوستان تعداد كمتري منزلمعرفي ميشود، آنها را به مناطق خاصي راهنماييميكنند و مشاوره كمتري به آنها ميدهند. برايمثال از ميان ده مشتري سياه خواهان اجاره منزلتنها يا نفر شانس كسب اطلاعاتي را دارد كه به يكسفيدپوست عرضه ميشود، همچنين سياهان تنهايك چهارم سفيدپوستان از وجود خانههاي خاليخبردار ميشوند.
4. منطقهبندي21 حذفي در جوامع حومهنشين. مقامات محلي در حومهها از سازوكارمنطقهبندي براي حذف خانوارهاي كم درآمداستفاده ميكنند. تعدادي از اين سازوكارهايحذفي عبارتاند از معيارهاي: حداقل مساحتزمين، ممنوعيت واحدهاي مسكوني چندخانواري، حداكثر تراكم، گاراژ براي دو اتومبيل وهزينههاي روزمره عمومي (شارژ). منطقهبنديحذفي تا حدودي ناشي از ملاحظات مالي است،مثلا اگر يك خانوار كم درآمد هزينه خدماتعمومي-محلي خود را نپردازد شهرداري يامقامات محلي ميتوانند او را بيرون كنند. از آنجاكه در مجموع خانوارهاي سياهپوست درآمدكمتري از سفيدپوستان دارند منطقهبندي حذفيتاثير زيادتري در اسكان سياهپوستان دارد.
5. سياستهاي مسكن. از نظر تاريخيسياستهاي خانهسازي دولت فدرال در جهتتشويق اسكان فقرا در مراكز فقيرنشين شهرها بودهاست. اكثر برنامههاي خانهسازي دولتي در مناطقفقيرنشين اجرا شده وتا همين اواخر مجوزهايحمايتي براي اجاره خانه در همان مناطق صادرشده است. اخيرا مجوزهاي قابل انتقال به جاهايديگر بيشتر شده وتعداد افرادي كه ميتوانند درحومهها خانه اجاره كنند بيشتر شده است.
عواقب انزوا و جداسازي نژادي
سؤالي كه مطرح ميشود ايناست كه آيا شهرهاييكه جدايي نژادي در آنها شديدتر است براي محلزندگي سياهپوستان بهتر است يا غير آن؟ مطالعاتاخير (كاتلر و گلاسر، 1997) نشان ميدهد كهجوانان سياهپوست (20 سالهها) در شهرهاي بانرخ جدايي نژادي بالاتر وضعشان به مراتب بدترميشود; يعني درآمد كمتري دارند، كمتر تحصيلخود را به پايان ميرسانند، كمتر به بازي گرفتهميشوند (چه در مدرسه و چه در محيط كار) واحتمال اينكه به مادرـ سرپرست خانوار تبديلشوندبيشتر است.
چرا جدايي نژادي اماكن شهري چنينعواقبي را ايجاد ميكند؟ يك علت ايناست كهجوانان در چنين محيطي با درجه بالاي جدايينژادي و درآمد كم ارتباط كمتري با الگوهاي مثبت(مثل اشخاص موفق و تحصيل كرده) دارند و درنتيجه به موفقيت خود علاقه زيادي نشاننميدهند (منبع پيشين). نبود ارتباط با الگوهايموفق و مثبت بسامدي عدم موفقيت را بالا ميبرد.
تحصيلات، جداسازي نژادي و فقر
بررسي زندگي جوانان سياهپوست شهري توسط"دفتر ملي تحقيقات اقتصادي" نشان ميدهد كه باافزايش ميزان تحصيل (مدت زمان صرف شده درمدرسه) و كيفيت تحصيل (با معيار مدرك دريافتشده) حقوق و مقدار ساعات كار افراد افزايش يافتهاست (فريمان و هولزر، 1986). بخشي از تفاوتنرخ فقر در نواحي حومه و مراكز شهرها را بايد درتفاوت ميزان تحصيلات ساكنان اين مناطقجستجو كرد.
وضعيت تحصيلي در مراكز شهر غمانگيزاست. ميزان ترك تحصيل دانشآموزان دبيرستانيدر اين مناطق دو برابر دانشآموزان حومهنشيناست. در مورد كيفيت آموزش نيز آموزش سياهانمقطع دبيرستان در مراكز شهر بهندرت در سطحهمتاهاي ترك تحصيل كرده خود در حومهها قراردارد (شيلر، 1995). در مدارس نواحي شهريخيلي فقير (يعني نواحي با حداقل 40 درصدجمعيت زير خط فقر) معدل آزمونهاي استانداردخيلي پايين است. در كلاس چهارم تنها 3 درصددانشآموزان از پس امتحان رياضي برميآيند وهمچنين تنها 5 درصد در امتحان خواندن موفق
ميشوند (انستيتوي نژاد و فقر، 1998). دركلاسهاي بالاتر نتايج به اين شرح است: درجهموفقيت كلاس هشتميها در آزمون رياضي 6درصد و در خواندن 9 درصداست: درجه موفقيتكلاس دوازدهميها نيز همين مقدار است.
چرا دستاوردهاي تحصيلي در مدارسمركزي شهر پايينتر است؟ يكي از دلايل وجود فقردر ميان خانوادههاست (اورفيلد، 1998).
مدارس خيلي فقير مجبورند زمان بيشتر ونيروي بيشتري صرف خانواده، بيماري وامنيت بكنند; بچههايي كه به مدرسهميآيند زبان انگليسي را درست حرفنميزنند، مشكلات رواني دارند، وسايلآموزشي در منزل در اختيار ندارند وبالاخره از نظر پايه ضعيف هستند.
پارهاي تجربيات طبيعي تفاوت بينمدارس حومهها وشهرها را آشكار ساختهاند:برنامهاي در شيكاگو به نام گوترو22 امكانجابهجايي ساكنان خانههاي عمومي شهري را بهخانهاي ارزان قيمت در حومهها فراهم كرد. در مياندانشآموزان دبيرستاني اين خانوادههاي نقل مكانكرده نرخ ترك تحصيل به يك چهارم ميزان قبلكاهش يافت. همچنين نرخ ورود به دانشگاه اينگروه دو برابر ساكنان شهري شد (اورفيلد، 1998).در نورفولك ويرجينيا، دانشآموزان مدارسمختلط (از نظر نژادي) نمرات بهتري در مقايسه بادانشآموزان مدارس كاملا يكدست از نظر نژاديكسب كردند (ملدرام و ايتون، 1994).
ناموزوني فضايي
جدايي نژادي چه تاثيري بر درآمد و امكاناتاشتغال سياهان شهري دارد؟ همچنانكه ديديمتقريبا نيمي از مشاغل در كارخانهها و اداراتنواحي حومه شهرها يافت ميشود. از طرف ديگرچون تنها يك سوم كارگران سياه در اين مناطقزندگي ميكنند دسترسي آنها به فرصتهاي شغليمحدود است. بر اساس "نظريه ناموزوني فضايي23"،استقرار سياهان در قالب جدايي نژادي در شهرها وبه دور از مناطق عرضه شغل در حومهها از جملهدلايل فقر آنهاست. نخستين گواه اعتبار اين نظريهرا كاين (1968) مطرح ميكند. طبق برآورد اوجدايي نژادي در شيكاگو باعث از دست رفتن20000 فرصت شغلي شده است.
تحقيقات جديدتر حاكي از آناست كهرشد اشتغال در جاهايي صورت ميگيرد كه ازدسترسي كارگران سياه خارج بوده است (رافائل،1998). بر اساس مطالعات رافائل تغييرات نرخاشتغال در دهه 1980 در سانفرانسيسكو - اوكلند -سنخوزه به قرار زير است: براي كل اين منطقهمادرشهر ميزان اشتغال 21 درصد افزايش را نشانميدهد و اين در حالي است كه در مناطقسفيدپوست نشين (يعني مناطق با جمعيت كمتراز 20 درصد سياهپوست) نرخ افزايش اشتغال 23درصد بوده است. در مقابل در نواحي سياهپوستنشين (يا حداقل 20 درصد سياه) كل افزايش نرخ
اشتغال فقط 2 درصد گزارش شده است. اشتغالصنعتي نواحي سفيدپوست مذكور 1 درصد و نرخنواحي سياهپوست نشين منفي 21 درصد بودهاست. بيش از نيمي از كارگران كم تخصص سياه دربخشهاي حمل و نقل، كارخانهاي، ارتباطات،ساختمانسازي، ادارات دولتي ومغازهداريمشغول بهكار بودهاند. رشد اشتغال اين بخشها دركل منطقه مادرشهر مورد بحث 4 درصد و براينواحي سفيدپوست نشين 9 درصد ثبت شده استكه در مقام مقايسه نواحي سياهپوست نشين 14درصد رشد منفي داشتهاند.
معناي ديگر جدايي نژادي ايناست كهمدت زمان سفر روزانه منزل-محل كار برايسياهان نسبتا طولانيتر از سفيدپوستان است.متوسط زمان سفر براي كارگران فقير سفيد و سياهدر سال 1990 عدد 26 دقيقه در برابر 30 دقيقهثبت شده است (اورگان و كوئيگلي، 1998).گابريل و روزنتال با در نظر گرفتن عوامل گوناگونيچون ميزان درآمد، قيمت مسكن و امتيازاتهمسايگي به اين نتيجه رسيدهاند كه زمان سفرروزانه كارگران ماهر داراي ديپلم دبيرستانسياهپوست در مقايسه با سياهپوستان 22 درصدطولانيتر است. مدت زمان سفر طولاني يعني كمشدن دريافتي خالص سياهپوستان از طريق تقليلزمان كار و ساير فعاليتها.
جدايي نژادي و در نتيجه سفر طولانيتربراي رسيدن به محل كار موجب پايين آمدن درجهاشتغال كارگران سياهپوست ميشود.سهژوكويست و ايهلندفلد24 (1990) با استفاده ازدادهها و اطلاعات منطقه مادرشهر فيلادلفيا نشانميدهند كه هزينه بالاتر سفرهاي روزانه تاثير منفيدر اشتغال دارد. هم براي سياهان و هم برايسفيدپوستان، يكي از دلايل نرخ اشتغال پايينترجوانان سياه نسبت به سفيد در فيلادلفيا (26درصد سياه در برابر 49 درصد سفيد) ايناست كهزمان سفر روزانه اين دو گروه 26 دقيقه برايسياهان و 19 دقيقه براي سفيدپوستهاست. درواقع، اين تفاوت زمان سفر روزانه منجر به تفاوتيدر حدود 5ر3 برابر در نرخ اشتغال ميشود.
اگر چه ساكنان سياه مراكز شهري ميتوانندبا سفر روزانه به كار در حومهها بپردازند(همچنانكه خيليها چنين ميكنند) اما اين گونهسفرهاي روزانه "بر خلاف جريان" هم زمانبرهستند و هم گران. دو دليل عمده در اين رابطهوجود دارد; نخست اينكه سيستم حمل ونقلاساسا براي انتقال مسافران از حومه به مراكز شهرطراحي و زمانبندي شده است و مناسب انتقالشاغلان مركزنشين به حومه نيست و ديگر اينكهبهطور نسبي تعداد زيادي از خانوارهاي فقيراتومبيل شخصي ندارند. طبق مطالعات اورگان وكوئيگلي (1998) 45 درصد كارگران سياهپوستيكه در شهرها زندگي ميكنند دسترسي به اتومبيلشخصي ندارند. داشتن اتومبيل زمان قابل توجهيرا ذخيره ميكند. براي كارگران سياهپوستي كه ازمركز شهر به حومهها از طريق وسايل نقليهعمومي ميروند دسترسي به اتومبيل يعني صرفوقتي در حدود 19 دقيقه در روز
نداشتن اتومبيل به صورتي ديگر بر اشتغالتاثير ميگذارد. مطالعه مورد نظر در مورد كارگرانماهر در ديترويت نشان ميدهد كه داشتن اتومبيليعني استفاده از حوزه وسيعتري براي پيدا كردنكار. مطالعه ديگري در همين رابطه داشتن اتومبيلرا پيششرط پيدا كردن كار و آموزش حرفهايارزيابي ميكند. اين مطالعه در چهارچوب "برنامهآموزش پدران بچههاي تحت پوشش تاميناجتماعي" قرار دارد و بر آناست كه به جايسياست حمايتي بايد به سوي اشتغال رويآورد....
اطلاعات ما در باره نظريه ناموزونيفضايي چقدر است؟ سهكوژوسيت و ايهلندفلد(1991) فرضيههاي ناموزوني را در 50 منطقهمادرشهر آزمايش كردهاند كه نتايج آن به قرار زيراست.
1. در جمعبندي كلي نرخ اشتغال سياهپوستان وسفيدپوستان تفاوتي بين 24 تا 27 درصد به نفعسفيدپوستان دارد. اين شكاف براي اسپانيايي زبانتبارها و سفيدها بين 29 تا 34 درصد در نوساناست.
2. ناموزوني فضايي در حوزههاي مادرشهرياهميت بيشتري پيدا ميكند. در شهرهاي كوچكتفاوت نرخ اشتغال سياه و سفيد تنها 3 درصد و درشهرهاي متوسط 14 درصد است، در حالي كه درشهرهاي بزرگ اين رقم به يك چهارم هم ميرسد.
اين مجموعه مطالعات حاكي از آناست كهناموزوني فضايي يكي از چند عاملي است كهمنجر به افزايش نرخ فقر در شهرها (نسبت بهحومهها) شده است.
برچسب های مهم
سينا: از چندي پيش كه بحث خانههاي عفاف با واكنشهاي مثبت و منفي مردم و دستاندركاران به محاق فراموشي سپرده شد، اهميت پديده زنان خياباني و لزوم ساماندهي مؤثر آن نيز كمتر از گذشته مورد بررسي و دقت نظر متخصصان و مسؤولان قرار گرفت و به نوعي اين پديده بيشتر از گذشته در جامعه به حال خود رها شد. در اين راستا، چند حركت فرهنگي به منظور تبيين و بررسي علل و عوامل شيوع اين پديده در قالب فيلم (فقر و فحشا) و چند فيلم سينمايي كه همچنان در توقيف به سر ميبرند صورت پذيرفت اما به ظاهر، همه چيز در حد حرف باقي ماند و تنها آمارهاي نگران كننده حاكي از افزايش پديده زنان و دختران خياباني است كه هر روز پر رنگ تر از گذشته در سطح شهرها و خيابانها ديده ميشوند. "منصوره محقق "، كارشناس مطالعات زنان، با اشاره به فعاليت پنهاني خانههايي كه در امر تزويج شرعي فعاليت ميكنند، ميگويد: «فعاليت اين مكانها كاملاً خزنده است و آنها به گونهاي در سطح شهر پراكنده شده و فعاليت ميكنند كه بسيار جاي سؤال دارد.»
او ميگويد: «به لحاظ ريختشناسي مكاني، اين خانهها در چند نوع متفاوت مشغول به كار هستند، دسته نخست خانههايي كه به صورت تيمي اداره شده و در رأس آنها يك رئيس قرار دارد. چنين خانههايي در برخي مناطق، با استفاده از پيشرفتهترين ابزارها و امكانات مثل موبايل، كامپيوتر، اينترنت و وسيله نقليه آماده جابجايي، فعاليت ميكنند و در مناطق جنوبي شهر فعاليت اين مكانها در حد ابتدايي و با كمترين امكانات موجود است.»
گروههاي انساني مراجعه كننده به اين مكانها نيز متفاوتند ؛ در زمره اين افراد، زنان آبرومندي هستند كه به علت جدايي از همسر يا فوت همسر و به واسطه افراد ديگر به اين مكانها معرفي ميشوند.
در ميان تيپهاي خاصي از پسران ازدواج نكرده و زنان جوان، هم افرادي هستند كه مايلند براي اجتناب از گناه و وسوسههاي شيطاني نيازهاي خود را از يك راه شرعي كوتاه مدت برطرف كنند .
محقق، با اشاره به زمينههاي شرعي ازدواج موقت در آيين شيعه ميگويد : روايات و احاديث فراواني در ستايش از ازدواج موقت در آيين شيعه وجود دارد كه مستمسك فعاليت برخي خانههاي شرعي قرار گرفته است.
در ميان تيپهاي مذهبي و معتقد نيز چنين اجتماعاتي وجود دارد كه بيشتر شامل جوانان درماندهاي است كه امكان ازدواج نداشته و مايل به رفتارهاي شرعي بوده و با توصيه افراد خاص به اين مكانها معرفي ميشوند .
وي با تفكيك قائل شدن بين فاحشه گري و فعاليت شرعي ميگويد: زني كه مبادرت به ازدواج موقت ميكند، الزاماً يك فاحشه يا زن خياباني نيست، اما يك زن خياباني روسپي از تعاريف مشخص و چارچوب تعريفي خاص برخوردار است.
تا زمانيكه براي زنان تقاضا وجود داشته باشد، امكان فاحشه گري آنها وجود دارد.وقتي كه دختري يا زن جواني در خيابان راه ميرود و چندين ماشن براي او بوق ميزند، اين نشاندهنده تقاضاي بالاي مردان است.
او با اشاره به اينكه خانههاي عفاف در سطح شهرها و از آن جمله در تهران وجود دارد، ميگويد: اگر از فعاليت مخفيانه اين مكانها اطلاع حاصل شود، ممكن است وضعيت بحراني در سطح شهرها بواسطه تعامل ميان عرضه و تقاضا بوجود آيد، بنا بر اين حتي المقدور سعي ميشود فعاليت اين خانهها مخفي نگاه داشته شود و تنها افراد سفارش شده امكان حضور در اين مكانها را پيدا كنند.
اين در حالي است كه رئيس كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي از وجود خانههاي عفاف ابراز بي اطلاعي كرده و ميگويد: تشكيل خانههاي عفاف باعث تشديد فقر ميشود.
و كساني كه به خانههاي عفاف روي ميآورند از اقشار پايين جامعه هستند.
به گفته وي،تشكيل خانههاي عفاف برخورد ريشهاي با فاحشه گري نيست. اين يك برخورد روبنايي است كه سوءكاركردهاي مختلفي براي جامعه به همراه دارد.
عضو شوراي انقلاب فرهنگي معتقد است كه نبايد با پديدههاي اجتماعي به صورت سطحي برخورد كنيم، بلكه مسؤولان بايد در جهت تسهيل امر ازدواج تلاش كنند و موانع را برداند، تااخلاق جنسي در جامعه اصلاح شود.
او معتقد است: «اگر فاحشه گري در جامعه رواج داشته،از برنامه ريزيهاي غلط و سادهانگارانه ما (مسؤولان) بوده است.مااين مسأله را ريشه يابي نكردهايم.به جاي ترويج فاحشه گري از طريق تشكيل خانههاي عفاف،اخلاق مورد پسنديده جامعه اسلامي را رواج ندادهايم و آن را دنبال نكردهايم، بنا بر اين بيشتر عقب ماندگي جامعه ما متاثر از برخوردهاي منفعلانه ماست.»
برخيها ميگويند بايد يك عدهاي براي ارضاء غريزه جنسي خود به مكاني خاص بروند، ما ميگوييم اين يك سادهانديشي و رواج فاحشهگري است.
نماينده تهران ميگويد: عدهاي با فحشا مبارزه نميكنند و آن را به عنوان يك پديده اجتماعي ميپذيرند و ميخواهند با چند توصيه در مقابل پيامدهاي آن بايستند."
«افروغ»، ايجاد خانههاي عفاف را به بهانه فراهم كردن لوازم بهداشتي و واكسينه شدن آنها از انواع بيماريها يك ادعا ميخواند و ميگويد: تشكيل خانههاي عفاف يعني نهادينه كردن فاحشهگري، اين نشاندهنده اين است كه يا مسؤولان ساده هستند يا ساده لوحانه اين كار را انجام ميدهند.
او معتقداست كه خانههاي عفاف مشكلات جامعه را تشديد ميكند و برخي از افراد نبايد با لعاب دين و حرفهاي دهان پركن به اين مسأله بپردازند.
از آنجا كه مرز بندي كاملاً مشخصي ميان زن خياباني و زنان مايل به داشتن رابطه شرعي وجود دارد، ارائه تعريف مناسب از موارد فوق نيازمند تدقيق و موشكافي است.
"دكتر علي سعيدي"،جامعه شناس و استاد دانشگاه در اين خصوص ميگويد:"زنان و دختران خياباني، افرادي شاغل در يك حرفه كاذب هستند. حرفهاي كه بيشترين ارتباط را با صنعت در حال پيشرفت "سكس "در جهان دارد. در پاسخ به اين سؤال كه شغل يك زن خياباني چيست؟ به سادگي ميتوان گفت كه اين شغل، تن فروشي در قبال دريافت پول و كالاست. "
او ميگويد: «با اندكي دقت ميتوان دريافت مقولاتي همچون زن خياباني، دختر فراري، روسپيگري و رابطه نامشروع ارتباط تنگاتنگي با يكديگر دارند، با اين تفاوت كه زنان خياباني در ايران، در زمره بي پناهترين و بدبختترين افراد نسبت به ساير همنوعان روسپي خود در جهان هستند.
در تمام كشورهاي جهان، زنان به اصطلاح خياباني داراي شناسنامه مشخص و عضويت در گروههاي سازمان يافته هستند كه اين گروهها به صورت قانوني فعاليت كرده و اعضاي خود را از مزاياي مختلف بهرهمند ميكنند.
در اكثر كشورهاي جهان، زنان به درد نخوري كه از سازمان يا گروه مربوطه اخراج يا حذف ميشوند، در محرومترين شكل ممكن به صورت مستقل و با ظاهر شدن در كنار خيابان و مكانهاي مشخص به امرار معاش ميپردازند.
اين استاد دانشگاه ميگويد: «پديده زنان خياباني در ايران به مرور در زمره اعمالي كه جرم محسوب نمي شود، قرار خواهد گرفت. زماني در كشور اعتياد جرم محسوب ميشد اما به مرور، با افزايش بي رويه اين پديده، لزوم برخورد روانكاوانه و بينش درماننگر مطرح شد كه انتظار ميرود در دراز مدت نحوه برخورد با جرم هرزگي نيز به همين منوال تغيير كند.»
"سعيدي"، درباره ساماندهي زنان خياباني ميگويد: در ايران اين گونه مشاغل جرم محسوب ميشود چون مطرح كردن مباحثي چون خانههاي عفاف به دليل تابو بودن و فشار قشرهاي خاص جامعه امكانپذير نيست در نتيجه يك زن خياباني به صورت پرخطر تري سلامت اجتماع و خانوادهها را در معرض تهديد قرار ميدهد.
اين جامعه شناس، پيامدهاي پراكنده بودن زنان خياباني در سطح شهر را بسيار تهديد كننده تر از تجميع آنها در يك مكان مشخص دانسته و ميگويد: زنان خياباني را ميتوان به دو دسته تقسيم كرد.كساني كه به لحاظ مالي درصدد ارضاي اقتصادي خود و خانواده شان هستند و به ناچار در اين ورطه گرفتار ميشوند و كساني كه در اثر چندبار تن فروشي و كسب درآمد احساس كردهاند كه از اين طريق هم نياز مالي و هم نياز جنسيشان بهتر برآورده ميشود، بنابراين يك جامعه سني از مردان 18 تا 70 سال در دسترس اين افراد قرار دارد كه اين براي كل اجتماع يك تهديد به حساب ميآيد.
"مسعود كاظمي"، كارشناس پژوهشگري اجتماع معتقد است كه ايجاد خانههاي عفاف دردي از مشكل بغرنج شيوع فحشا در جامعه دوا نمي كند.
وي در اين خصوص ميگويد: «صرفنظر از دختران خياباني كه به دلايل شخصيتي - رواني گرفتار تن فروشي و آسيبهاي جنسي ميشوند، زنان خياباني كمتري حاضر خواهند بود كه با شيوه خانههاي عفاف از حضور گستردهتر در خيابانها خودداري كنند.
مردان به لحاظ مشغلههاي شغلي حاضر به تن دادن به بوروكراسيهايي چون ثبت نكاح موقت، جاري شدن صيغه و ... نيستند و مبادرت به اين اعمال هم مانع از مراجعه مجدد زنان آسيب ديده به خيابانها نميشود.
برخي كارشناسان اجتماعي اخيراً هشدار دادهاند كه جامعه زنان خياباني به شدت در حال افزايش بوده و با كاهش سن فحشا، در آينده ميزان گستردهتري از زنان تن فروش در خيابانها ظاهر خواهند شد.
«دكتر مهديس كامكار» در اين باره ميگويد: «متأسفانه دامنه سني انحرافات جنسي در دختران به شدت پايين آمده و در تحقيق ميداني از 70 آسيب ديده ( كه پرونده آنها به ستاد مبارزه با بحران ارجاع شده بود) مشخص شد كه سن شروع انحرافات جنسي در دختران به 10 تا 13 سال رسيده در حاليكه در سالهاي 80 تا 83 دامنه سني اين بحران، افراد 15 سال به بالا را در برميگرفت.»
وي ميگويد: «نكته مهم در اين خصوص اين است كه سطح سواد و شرايط سني براي شروع تن فروشي پايين آمده و تابه قبل از سوم راهنمايي رسيده است و اينها نشان ميدهد كه ايران با يك بحران آشوب رواني فراگير روبرو است.»
بنابراين، با احتساب سرازير شدن تعداد بيشتري از افراد مشتريياب به سطح خيابانها ميتوان گفت: كه پديده زنان خياباني فراگيرتر از قبل در حال گسترش است. در اين ميان نكته حائز اهميت، شكلگيري مكانها و خانههاي پنهاني عفاف و مؤسساتي است كه تحت پوشش خدمات ازدواج قرار دارند
مشاركت اجتماعي زنان از ديدگاه قرآن و حديث
جامعه انساني فراهم آمده از انسانهاست و زن نيمي از پيكرهي جامعهي انساني را تشكيل ميدهد. اما از ديدگاه اسلام زن تا چه اندازه در جامعه زمينهي نقشآفريني دارد و محدودهي مشاركت اجتماعي زنان و حضور عيني آنان در جامعه تا كجاست؟ آيا مرد ميتواند همسر خويش را از مشاركت در امور مختلف اجتماعي باز دارد؟ يا اينكه موضوع مشاركت اجتماعي از اهميت ويژه برخوردار است، اما با نگاه همهجانبه و دقيق مورد پژوهش قرار نگرفته است. ما مسئله را از زاويهي عقل، قرآن و حديث بررسي كردهايم و در نهايت به نقد نظرات مخالف پرداختهايم. در اين پژوهش به نتايج اساسي ذيل دست يافتهايم.
1ـ عقل مشاركت همهجانبهي زنان را تأييد ميكند.
2ـ قرآن و حديث هماره زن و مرد را داراي هويت واحدي ميشمرد كه هر دو به يكسان قابليت استكمال و رشد دارند.
3ـ زنان از دو جنبه انساني و مونث بودن برخوردارند. شريعت اسلامي در روابط اجتماعي بر بعد انساني تكيه دارد و آن را قابل تفكيك از زنانگي محض ميداند. و به منظور تفكيك ايندو، در هنگام حضور در جامعه رعايت آدابي را براي زن و مرد مقرر كرده است.
4ـ هر انساني كه از لحاظ علمي و عملي و جسمي توانايي لازم براي بهعهده گرفتن مناصب مختلف را داشته باشد، ميتواند به اين امور بپردازد و اسلام تفاوتي بين زن و مرد در اين امور قائل نشده است.
پيشنهاد
1ـ بررسي ويژگيها و حدود وظايف وليفقيه و اينكه آيا زنان از تصدي اين منصب منع شدهاند يا خير؟ 2ـ بررسي فيزيولوژيكي جنس زن و مرد و تدقيق تفاوتهاي ايندو و ميزان تأثير اين تفاوتها در تواناييهاي جسمي و عقلي زنان.
ايمان و عقلانيت از ديدگاه الوين پلنتينجا و تحليل و نقد آن
دكتر نرگس نظرنژاد
آيا اعتقاد به خداوند معقول، خردپسند يا عقلا" مقبول است؟ آيا فرد براي آن كه در اعتقاد ورزيدن به خداوند، معقول يا عقلاني باشد بايد قرينهاي در اختيار داشته باشد؟
ادعاي پلنتينجا اين است كه اعتقاد به خداوند معقول است و فرد معتقد كاملا" به لحاظ معرفتي حق دارد به خداوند اعتقاد ورزد، حتي اگر هيچ برهان مقنع استقرايي يا قياسياي را بر وجود خداوند نشناسد و يا حتي اگر در واقع اصلا" چنين برهاني وجود نداشته باشد، قلب ادعاي پلنتينجا اين است كه اعتقاد فرد به خداوند ميتواند واقعا" پايه باشد و اين كه هيچ كس تاكنون نشان نداده است كه اعتقاد ورزيدن به خداوند، به شيوة پايه، غيرعقلاني است.
پلنتينجا اعاي قويتري نيز دارد، وي مدعي است اعتقاد خداباورانه از تضمين برخوردار است، يعني اين اعتقاد محصول فرآيند ادراكياي است كه در وصول به غايت ارائه باورهاي صادق دربارة خداوند، موفق بوده است؛ زيرا اين فرآيند ادراكي به درستي و در محيط مناسب خود، كار كرده است.
معرفت شناسي پلنتينجا از چندين جهت مورد حمله قرار گرفته است. پارهاي از منتقدان وي را متهم ميكنند كه تصوير اغراقآميز غيرمنصفانه و نادرستي از الهيات عقلي ارائه داده است. برخي ديگر ميگويند معرفت شناسي اصلاح شده نظريه معيارين معرفت را كه هر خردمندي بايد آن را بپذيرد، رها كرده است. برخي ديگر از منتقدان ميگويند معرفت شناسي اصلاح شده در مواجهه با آراي متعارض پيروان اديان دچار مشكل است و ملاكي براي داوري ميان آنان در اختيار ندارد.
هدف پاياننامه حاضر شرح و تحليل معروفترين دعوي معرفت شناختي پلنتينجا درباب اعتقاد ديني و نيز ارائه متداولترين نقدهايي است كه بر اين دعاوي وارد شده است.
شيخ محمد بن نصير العبودي، معاون دبير كل اتحاديه جهاني مسلمانان ( MWL ) كه مقر اصلي آن در مكه است، ابراز اميدواري كرد دولت كوبا به درخواست تأسيس سازماني اسلامي كه حافظ منافع امور جامعه ي مسلمانان كوبا باشد، پاسخ مثبتي بدهد. در ميان اهداف پيشنهادي اين سازمان، احداث مسجد و مكاني براي عبادت و اجتماعات مسلمانان و هم چنين نشر فرهنگ اسلامي در ميان مسلمانان بيان شده است.
او گفت: اخيراً هيئتي از سوي اين اتحاديه از كوبا ديدن كرده و در مورد پيشنهادهاي خود با مقامهاي كوبايي به بحث پرداخته است. وي هم چنين اضافه كرد: چنين مسايلي به تحكيم روابط كوبا و مردم مسلمان آن ميانجامد و هم چنين به استحكام روابط فرهنگي كوبا و كشورهاي اسلامي كمك شاياني ميكند. عبودي گفت: در حال حاضر، مردم مسلمان كوبا فرايض ديني خود را در خانههاي خويش به جا ميآورند؛ زيرا حتي در هاوانا مسجدي وجود ندارد كه مسلمانان در آن گرد هم آيند.
گفت و گوي نزديك ميان شيعه و سني
مقامات الازهر، خواستار گفت و گوي صميمي و نزديك ميان شيعه و سني شدند.
دكتر «محمود آشور» معاون الازهر، در سخناني به بيان اهميت دو فرقهي اسلامي شيعه و سني پرداخت و براي خدمت به امت اسلامي، خواستار نزديك شدن و برقراري گفت و گو ميان آنان شد. وي گفت: مسلمانان بايد بر اختلافات جزيي خويش غلبه كنند و در مسايل مورد تفاهم با يكديگر همكاري نمايند. آشور گفت: وقتي مسلمانان ميتوانند با غير مسلمانان به گفت و گو بنشينند، چگونه از گفت و گوي ميان خود اجتناب ميورزند؟ او گفت: مسلمانان در مسايل عقيدتي و اساسي با يكديگر اتفاق نظر دارند و به راحتي ميتوانند بر مسايل ديگر و اختلافات جزيي غلبه كنند. او در ادامه گفت: هنگامي كه هيئتي از سوي الازهر به ايران رفته و با آنان مذاكره كرد متوجه اين امر شد كه بين اين دو فرقه ي اسلامي اختلاف فاحشي وجود ندارد. آشور به تفرقهاي كه توسط ديگران ايجاد ميشود هشدار داد و اضافه كرد: الازهر تحقيق در مورد انشعابات مختلف در خصوص اختلافات فرقهاي را در حال تحقيق و مطالعه دارد.
احمد مسجد جامعي
در يك طبقه بندي اجمالي مسأله دين پژوهي را از دو نگاه بررسي ميكنيم:
1- دين پژوهي از درون حوزه دين است كه هدف آن كشف گوهر دين، نفس الامر دين و حكم خداست در اين زمينه هدف اصلي حوزههاي علميه در مرحله اول اين است كه به دور از شرايط و مسائل بيروني و گرايشهاي افراد، به حكم دين دسترسي پيدا كنند. در فعاليتهايي هم كه در طي اين سالها انجام شده است؛ شاخص هايي وجود دارد كه نشان دهنده موفقيت چشمگير است كه به بركت انقلاب اسلامي حاصل شده است، چون فضاي انقلاب اسلامي موجب پيدايش مسائل و سؤالات جديد و حضور روحانيت و حوزههاي علميه در همه سطوح شده و شرايط ويژهاي را براي گسترش تحقيقات فراهم ساخته است كه نتايج آن در سالهاي گذشته به خوبي مشاهده شد. به عنوان نمونه در حوزه بررسي كتابهاي سال در پانزده دوره گذشته، چهل و هفت اثر در حوزه دينشناسي به مرحله نهايي رسيد.
نكته حائز اهميت اينكه بيش از پنجاه درصد اين آثار در حوزه احياي مباحث شيعه و در حوزه تفكر ديني كه بسيار هم ضروري است، بوده است اين وضعيتي است كه در نگاه به اين حوزه از درون دين وجود دارد و قطعاً روشهاي علمي حوزهها نقش اول را در اين بين دارد.
2- نگاه دوم، دين پژوهي است كه قصد سياست گذاري دارد، يعني اگر ما اين تعهد را داريم كه جامعه ما بايستي نسبت به معارف ديني، آشنا، علاقهمند و مجري اين معارف شود، بايد در مرحله بعد بررسي نمود كه شرايط ديني جامعه چگونه است و فعاليت هايي كه انجام شده تا چه حد مورد اقبال و استقبال قرار گرفته است؟ در صورت اول، هدفمان شناخت رفتار درست ديني و شناخت اصول دين است مانند اينكه معاد چيست؟ توحيد چيست؟ و چه وجوهي دارد. در صورت دوم، سؤال اين است كه اين اصول چقدر منشأ اثر در روابط فردي و اجتماعي است. در اين حوزه روش تحقيق و كار متفاوت با حوزه اول است.
تطبيق متون با نگاه تاريخي، تصريح متون با شيوههاي مرسوم در استخراج حكم، در صورت اول است، اما صورت دوم از شرايط ديگري برخوردار است. در اين حوزه بايد بر مبناي اطلاعاتي كه از وضعيت اجتماعي به دست ميآيد تلاش كنيم؛ جامعه آرماني و اهداف آرماني خود را در نظام فرهنگي و اجتماعي ساري و جاري نماييم.
برچسب های مهم
نقش خانواده در آموزش علوم
دانش، شيوهاي براي شناخت جهان و زاويه و الگويي از تفكر است كه از همان نخستين سالهاي زندگي شكل ميگيرد. از اين رو، مشاركت والدين در آموزش علوم به كودكان اهميت زيادي دارد. خانوادههايي كه با هم در جهان كاوش ميكنند، انديشمندان علمي و دانشآموزان عالي و دلخواه پرورش ميدهند.
آنچه كه به فرزندان خود ميگوييد مهم است، اما آنچه كه نبايد بگوييد شايد مهمتر باشد. والدين، اغلب نگرشها و انتظار خود را به طور مستقيم به فرزندانشان منتقل ميكنند. اگر به فرزندتان ميگوييد «من هيچگاه درس علوم را دوست نداشتم» يا «من بدترين نمراتم را در درس علوم گرفتم»، شما اين تصور را در او به وجود ميآوريد كه درس علوم خسته كننده يا دشوار است، يا بدتر از آن، او تصور ميكند شما كمكاري در درس علوم را از او ميپذيريد. از سوي ديگر، اگر شما بگوييد، «من خيلي دلم ميخواهد ميتوانستم آن آزمايش را همراه شما انجام دهم» يا« من خيلي خوشحالم شما فرصتهايي داريد كه من آنها را از دست دادم»، شما درها را براي فرزندانتان باز ميكنيد. البته، قرار نيست همهي بچهها در يك رشتهي علمي تخصص بگيرند. اما هر بچهاي بايد بتواند بزرگسالي شود كه سواد علمي دارد و همه بچهها بايد بدانند اگر آنان علم را به عنوان يك حرفه برگزينند، ميتوانند انسانهاي موفقي شوند.
انتظار والدين ميتواند نگرشهاي مثبتي در فرزندان ايجاد كند. فراموش نكنيد كه دخترها نيز به اندازهي پسرها دربارهي علم كنجكاوند. براي دخترتان جعبه ابزار بخريد و به خاطر داشته باشيد كه علم اغلب با «ريخت وپاش» همراه است. ريخت وپاشي را كه از فعاليتي همراه با شور و شوق فراهم مي شود، با خروارها شلختگي مقايسه كنيد كه نتيجه بيتوجهي و سهلانگاري است. والدين با پرسيدن پرسشهاي نامحدود و صرف وقت ميتوانند شوق آموختن را در فرزندانشان تقويت كنند.
مهارت هاي علوم را آموزش دهيد
۱) مشاهده: از فرزند خود بخواهيد به چيزهاي گوناگون بادقت نگاه كند.
* «در شبكهي تار عنكبوت چه شكلهايي ميبيني؟»
* « سطح اين دو قطعه سنگ را لمس كن. آيا تفاوتي حس ميكني؟»
۲) طبقه بندي: از فرزندتان بخواهيد چيزها را بر پايهي ويژگيهايشان دستهبندي كند.
* «بيا جورابها را بر پايهي رنگشان دستهبندي كنيم.»
* «فكر ميكني بهتر است اسباببازيهايت را بر چه پايهاي دستهبندي كنيم.»
۳) پيش بيني: دربارهي چگونگي رخدادن پديدهها در پيرامون خود نظري را مطرح كنيد و آن را بيازماييد.
* «چه قدر طول ميكشد تا قطعه يخي كه در اينجا گذاشتهايم، آب شود؟»
* «اگر آن را در جاي ديگري بگذاريم، آيا ديرتر آب خواهد شد؟»
۴) اندازه گيري: از فرزندتان بخواهيد دنياي پيرامونشان را ان نظر مقدار ارزيابي كنند.
* «چه كسي كوتاهترين قد را در خانواده دارد؟ به چه اندازه؟»
* «اتاق تو چند گام است؟ اتاق پذيرايي چه؟»
همهجا آموزشگاه علوم است
مهارت هاي علوم را همه جا ميتوان تمرين كرد و بايد چنين كنيم. اما پژوهشها نشان دادهاند كه ذهن بچهها در محيطهاي گوناگون بهتر رشد ميكند. هنگامي كه در محلهي خود گشتي ميزنيد، به فروشگاه خواروبار فروشي سر ميزنيد، به پارك ميرويد يا از پايگاه آتشنشاني محلهي خود بازديد ميكنيد، با فرزندتان گفت و گوي بازي داشته باشيد. براي پرورش انديشهي علمي در فرزندتان، سفرهاي كوتاه و كم هزينهاي به يك كشتزار يا دشتي در حومهي شهر ترتيب دهيد.
* فرزندتان را به جدا كردن اجزاي يك ساعت، اسباب بازي يا لوازم كهنه منزل ترغيب كنيد و نگران آن نباشيد كه چگونه مي توان بار ديگر آنها را گرد هم آورد! نكات ايمني را به فرزندتان يادآوري كنيد. اگر لازم بود بر كار فرزندتان نظارت كنيد.
* راجع به مشاغل علمي با فرزندتان بحث و گفت وگو داشته باشيد. وقتي با كسي روبه رو مي شويد كه شغل علمي دارد، از فرزندتان بخواهيد تا درباره شغل او و آموزش هايي كه براي آن ضروري است، از او بپرسد.
* همراه فرزندتان از يك مركز علمي، موزه يا باغ وحش بازديد كنيد و به او امكان دهيد در حين لذت بردن از بازديد، خودش به كند و كاو در محيط بپردازد و در يك فرايند علمي شركت كند.
* به فرآيند آموزش علوم در مدرسه كمك كنيد.كلاس درس، مانند جهاني كوچك است. با وجود اين، حتي بهترين كلاس ها نمي توانند محيط كاملي براي آموزش علوم فراهم سازند. از اين رو، والدين بايد در تقويت آموزش علوم در مدرسه فرزندشان فعالانه شركت كنند.
* راجع به كلاس علوم با فرزندتان صحبت كنيد. سعي كنيد براي بحث پيرامون درس هاي مدرسه در خانه، راهي پيدا كنيد. اگر مثالي به ذهنتان نمي رسد، از معلم فرزندتان راهنمايي بخواهيد. در اغلب كتاب هاي درسي فعاليت هايي گنجانده شده است كه در انجام آنها مي توانيد به فرزندتان كمك كنيد. روي اينترنت، در كتاب هاي كمك آموزشي و مجلات آموزشي، فعاليت هاي مناسبي را مي توانيد پيدا كنيد.
* در همايش هايي كه در مدرسه برگزار مي شود، فعالانه شركت كنيد تا از كم و كيف برنامه هاي آموزشي و امكانات مدرسه آگاه شويد. براي اين كار، زمان كافي اختصاص دهيد و هر طور كه مي توانيد از برنامه هاي آموزشي حمايت كنيد.
* در جامعه خود عضو فعالي باشيد. با انتشار اين پيام به مدارس كمك كنيد: كسي كه سواد علمي دارد، به ساختن پايه هاي اقتصادي جامعه اش كمك مي كند. از اين رو، سرمايه گذاري براي بهبود كيفيت آموزش علوم، بهترين سرمايه گذاري است.
* به بازديدهايي كه مدرسه از مراكزي ترتيب مي دهد كه به نحوي با درس علوم مرتبط هستند، كمك كنيد. اگر كسي را مي شناسيد كه شغل علمي دارد، براي آشنايي بچه ها با نحوه استفاده از علم در حرفه هاي مختلف، با هماهنگي مدرسه از او براي سخنراني و بحث و گفت وگو در كلاس علوم دعوت كنيد.
برداشتهاي خود را از علم بازنگري كنيد
۱) علوم سخت است.
آگاهشدن از همهي دانستنيهاي علمي سخت است. اما علم فقط دانستنيها نيست. علم شيوهي نگرش به جهان پيرامونمان و حل كردن مساله است. همه بايد علمي رفتار كنيم! از اين رو «علمي بودن» يك فعاليت خانوادگي بزرگ است.
۲) براي آموزش علوم به فرزندتان به اطلاعات زيادي نياز داريد.
چه خوب است بگوييم، «من نميدانم. بيا با هم پاسخش را پيدا كنيم.» اين سخن در بيشتر جاها بهتر از آن است كه بگوييم، «من پاسخ را ميدانم، بيا به تو بگويم.»
۳) علم به ابزار نياز دارد.
علم براي همه جاست! مهارتهاي علم را در هر محيطي، از جمله آشپزخانه يا پارك ميتوان تمرين كرد. براي آغاز، بهترين كار گفت وگو ست. پدران و مادراني كه از فرزندان خود پرسشهاي باز ميپرسند(يعني پرسشهايي كه فقط يك پاسخ درست ندارند) و كساني كه به دقت به پاسخهاي فرزندانشان گوش ميدهند، بنياديترين مهارتها را براي دانشمندان جوان پيريزي ميكنند.
۴) مهارتهاي علوم را بايد پس از مهارتهاي خواندن آموزش داد.
براي گرايش بيشتر بچهها به علوم، پدران و مادران و آموزگاران بايد دست به دست هم دهند تا همراه با فرصتهايي كه براي خواندن فراهم ميسازند، پايهي تجربههاي علمي را در آنان پرورش دهند. در دوران پيش از دبستان، با مهارت هاي علمي بهتر ميتوان علم را به كودكان آموزش داد تا با مطالعه. آموختن پيرامون علم ميتواند بچه ها را به خواندن نيز گرايش دهد.
آموزش نقطهاي است كه متقاعد ميشويم آن قدر كودكانمان را دوست داريم كه آنان را از جهان خودمان ترد نمي كنيم يا آن اندازه آنان را محدود نمي كنيم كه توان پذيرش چيزهاي تازه را نداشته باشند، بلكه آنان را براي نوسازي جهان كنوني آماده مي كنيم.
آموزش مبحث مولکول و اتم به کودکان و نوجوانان
معلم به بچه ها گفت: به اطراف خود نگاه کنید چه می بینید؟ و آنچه را می بینید لمس کنید و فهرستی از آن تهیه کنید معلم گفت :وقتی شما یک ماده را بررسی می کنید می خواهید بدانید از چه ساخته شده است اگر به کیف خود نگاه کنید می بینید از چرم و فلز در ساخت آن بکار رفته است آیا می دانید این چرم و فلز که در ساخت کیف بکار رفته باز از ذرات کوچکتری ساخته شده است؟ اگر شما می توانستید یک مولکول را تقسیم کنید دیگر آن مولکول را در اختیار نداشتید بلکه در آن صورت به ذرات سازنده مولکول یعنی اتم می رسیدید در آن صورت به ذرات سازنده مولکول یعنی اتم می رسیدید مثلا اگر شما می توانستید یک مولکول آب را تقسیم کنید دیگر آب در اختیار نداشتید بلکه در آن صورت دو اتم مختلف خواهیم داشت دو اتم ئیدروژن و یک اتم اکسیژن و حتی اگر می توانستید نمک را تقسیم کنید دیگر نمک در اختیار نداشتید بلکه در آن صورت دو اتم مختلف خواهیم داشت یک اتم سدیم و یک اتم کربن بعد معلم از هر گروه خواست از داخل کاسه های شیشه ای روی میز گلوله های کروی در اندازه مختلف و رنگی و تعدادی میله پلاستیکی شبیه به نی در اندازه های متفاوت بردارند و سعی کنند با توجه به فرمول مولکولی و ساختاری که معلم روی تخته سیاه برای مولکولهای مانند آب ،امونیاک ،اکسیژن و…را با استفاده از گلوله های و میله های پلاستیکی بسازند .همگی بچه ها در گرو ههای خود فعال هستند و با کمک یکدیگر و با توجه به راهنمایی معلم مولکولهای را ساختند و مدلهای مولکولی خود را به ترتیب روی میز کار قرار دادند. بعد معلم به بچه ها گفت: بچه ها از مدتها قبل انسان می دانست که تمام مواد از ذرات بنیادی یا عناصر شیمیایی ساخته شده اند. از میان این مواد مثلا می توان از اکسیژن ،کربن ،آهن ،گوگرد ،مس و …نام برد. کوچکترین ذره آهن یک اتم آهن و کوچکترین ذره گوگرد ، یک اتم گوگرد و کوچکترین ذره مس ،یک اتم مس و… نامیده می شود. پس همانطور که بدن ما از سلول و سلولهای بدنمان باز از اجزاء کوچکتر دیگری ساخته شده است و در نهایت می توان گفت که مواد اطراف ما حتی بدن ما هم از ذرات کوچک به نام مولکول و مولکول هم نیز از ذرات کوچکتر دیگر به نام اتم ساخته شده است. سپس معلم با استفاده از کارتهای که روی آن نوشته بود مولکول ، اتم و ماده با استفاده از فلش های مقوایی رنگی ارتباط این سه کلمه(ماده ،مولکول واتم ) را روی تخته سیاه نشان داد. و دوباره تأکید کرد که : ماده از مولکول ساخته شده و خود مولکول از اجزای کوچکتری به نام اتم ساخته شده است که دانشمندان فکر می کردند اتم کوچکترین جزء ممکن ماده است ولی اکنون می دانند که چگونه اتم را بشکافند. بعد معلم به طرف میز خود رفت و از داخل کیسه بزرگ سیاه رنگ یک تابلوی زیبا بیرون آورد و آن را روی تابلوی اطلاعات کلاس نصب کرد و از بچه ها خواست با دقت به آن نگاه کنند. این ساختمان الکترونی یک اتم اکسیژن است در این ساختمان اتمی اکسیژن من با استفاده از پونز های رنگی و نوار رنگی و کاغذ رنگی سعی کرده ام نشان دهم که اتم اکسیژن از سه ذره بنیادی به نامهای الکترون ،پروتون و نوترون ساخته شده است خوب حالا شما با استفاده پونز رنگی ، یولینیت و کاغذ رنگی و نوارهای رنگی و وسایل مورد نیاز دیگر روی میز سعی کنید با توجه به اطلاعاتی من راجب اتم کربن روی تخته نوشته ام مثل من یک تابلو زیبا از ساختمان الکترونی کربن بسازید و من هم به شما راهنمایی لازم را می کنم بعد از مدتی بچه ها تابلو های خود را روی دیوار کلاس نصب نمودند و خوشحال بودند و از کاری که با موفقیت انجام داده بودند لذت می بردند .معلم از یکی خواست آنچه را که از درس امروز فهمیده است توضیح دهد. دانش آموزی بلند شد و گفت:من فهمیدم که کوچکترین ذره هر ماده یعنی مولکول از ذرات کوچکتری به نام اتم ساخته شده است و خود اتم هم قابل تقسیم به ذرات کوچکتری به نامهای الکترون ،پرتون و نوترون است و به این نتیجه رسیدم که اتمها می توانند برای ایجاد یک مولکول یعنی ذرات بزرگتر با یکدیگر پیوند پیدا کنند تا مولکول ساخته شود من وقتی به این نتیجه رسیدم که با استفاده گلوله و میله های پلاستیکی مولکولی مثل آب را درست کردم. زیر یک اتم اکسیژن و دو اتم ئیدروژن با هم متصل کردم و توانستم مدل یک مولکول آب را بسازم. سپس معلم به بچه ها گفت :به این عبارتی که من روی تخته می نویسم خوب توجه کنید و همگی این عبارت را در دفتر خود یاداشت کنید معلم شروع کرد به نوشتن و نوشت:«یک اتم کوچکترین سنگ بنای یک عنصر شیمیایی است که کلیه خصوصیات ویژه آن عنصر را دارا بوده و در صورت تقسیم آن به اجزای کوچکتر این خصوصیات را از دست خواهد داد.»همانطور که دوست شما با استفاده از گلوله هاو میله های پلاستیکی و ساخت مدل مولکول آب پی به این موضوع برده بود که مولکول ها از پیوند میان چند اتم بوجود می آیند حالا با دقت به این برنامه کامپیوتری که در محیط پاور پوینت طراحی و کار کرده ام و برای نشان دادن به شما آماده نموده ام و روی پرده نمایش نشان خواهم داد نگاه کنید و بعد در گروه خودتان درباره آن بحث کنید ونتیجه بحث خود را در دفتر گزارش گروه بنویسد. بعد از نمایش و برگزاری جلسه بحث معلم از دانش آموزی پرسید از این نمایش بوسیله کامپیوتر چه یاد گرفتید؟ دانش آموز گفت فهمیدم که مواد به دو دسته مواد مرکب و ساده طبقه بندی می شوند و فرق مواد مرکب با مواد ساده این است که در مواد مرکب از اتمهای مختلف ساخته شده اند.آب و آمونیاک برخلاف اکسیژن و ئیدروژن وکربن و… عناصر شیمیایی نیستند بلکه ترکیبات شیمیایی و از عناصر متفاوت هستند.سپس معلم ادامه داد وگفت : کوچکترین ذره چنین ترکیباتی مثل آب و آمونیاک ،مولکول آب و مولکول آمونیاک می باشد و پی بردید که چنانچه یک مولکول آب را تجزیه کنند خصوصیات آب از دست می رود و فقط ذرات تشکیل دهنده آن یعنی ئیدروژن و اکسیژن باقی می ماند که خصوصیاتی کاملا متفاوت با مولکول آب را دارند. پس از تمام شدن بحث راجب برنامه آموزشی کامپیوتری معلم خواست بچه ها مدلهای مولکولهای ساده و مرکبی که قبلا خود ساخته بودند یکبار دیگر با دقت تماشا کنند. و ببیند که مواد ساده از اتمهای یکسان یا فقط یک نوع اتم ساخته شده است و لی مولکولهای مواد مرکب از اتمهای متفاوت ساخته شده اند. و در آخر درس معلم روی تخته نوشت :«موادی که مولکولهای آنها از اتمهای متفاوت(عناصر مختلف)ساخته شده اند ماده مرکب یا ترکیب هستند ولی موادی که مولکولهای آنها از یک نوع اتم و یا اتمهای یکسان ساخته شده است مواد ساده هستند.» سپس روی تخته یک جدول کشید عنوان هر ستون جدول نام شیمیایی ،فرمول شیمیایی و ماده مرکب یا ترکیب بود. و از هر دانش آموز خواست به فرمولها و نام شیمیایی موادی که در ستون های اول و دوم نوشته شده با دقت نگاه کنند و مشخص کنند آیا این مواد مرکب هستند یا عنصر بعد توجه بچه ها را به وسایلی که از قبل روی میز چیده بود مانند جیوه دماسنج ،ماهی تابه آلومینیومی ،شیشه ,کپسول گاز اکسیژن ،آچار فولادی ،نمک در نمکدان ،شکر ،انگشتر طلا ،میخ آهنی ، سیم مسی و… از آنها خواست در گروه های خود با هم مشورت کنند و در جدول دیگر که شامل نام وسایل روی میز و دارای دوستون به نام ترکیب و عنصر را کامل نمایند
عنصر |
ترکیب یاماده مرکب |
نام وسایل |
جیوه در دماسنج |
||
شیشه |
||
آچار فولادی |
||
آب |
||
انگشتر طلا |
||
نمک |
||
ماهی تابه آ لومینیومی |
بعد از انجام این فعالیتهای نظیر فعالیتهای بالا در پایان درس معلم از دانش آموزان خواست فهرستی از مواد مرکب و مواد ساده که در منزلشان می بینند تهیه کنند و به کلاس بیاورند و در ادامه گفت در جلسه دیگر سرگذشت دانشمندانی که در شناسایی ساختمان اتم نقش بسزایی داشتند و نظریه های اتمی آنها در زمینه شناخت و کشف اتم را مورد بررسی و مطالعه قرار می دهیم .
برچسب های مهم
فروش ویژه فلش و رم با قیمت های استثنایی ... زیر قیمت بازار ... در دفتر خدمات کامپیوتری و اینترنتی دنیز آغاز شد.
فرصت را از دست ندهید ...
برچسب های مهم